جدول جو
جدول جو

معنی چشمه عمق - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه عمق
(عَ)
چشمه ای است در وادی فرع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ مَ عَ)
نام چشمه ای است معروف در جنوب تهران نزدیک شاهزاده عبدالعظیم که فرش فروشها و مردم تهران قالیها و قالیچه های خود را در آب چشمه میشویند و در آن آب خاصیتی است که فرش را خوب تمیز و رنگ روشنتر و پرجلاتر میسازد، در مخرج آب چشمه مجلسی از فتحعلیشاه قاجار بر سنگ منقوش است و تپه ای نیز نزدیک این چشمه است که به تپۀ چشمۀ علی معروف است و در آن محل قلعه ای قدیمی از آثار تاریخی بوده است که بدست مغولان خراب شده و دکتر اشمیت باستان شناس معروف به سالهای 1313 و 1316 در آنجا حفاریهای علمی کرده است. و رجوع به چشمه علی ری و ’ری’ شود.
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ عَ)
آبادیی است در شمال باختری دماوند که در فرهنگ جغرافیایی بنام ’چشمه اعلا’ ثبت شده، لیکن در تداول عامه، ’چشمه علا’ معروف است و چشمه ای نیز بدین نام دارد. و رجوع به چشمه علا شود.
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
آبی است مر بنی اسد را، موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ شِ)
ده کوچکی است از دهستان کوشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در 70 هزارگزی جنوب خاوری بافت و4هزارگزی خاور راه فرعی بافت به اسفندقه واقع است و9 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(طُ رُ)
آبی است مر بنی وقبی را. (منتهی الارب). موضعی است که تا وقباء پنج میل راه باشد. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ عَ)
آبی است بجنب مردمه بر جانب راست آن و آن بیست چشمه است و بنی سعید بن قرط از بنی ابی بکر بن کلاب را بود. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
ده مخروبه ای است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ نَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع طبس مسینا از محال قاینات است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 246)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ نِ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزراع کوغر کرمان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 246) ، ده کوچکی است از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان که در 60 هزارگزی جنوب خاوری سعیدآباد و 3 هزارگزی خاور راه بلورد به گلناباد واقعاست و 15 تن سکنه دارد. مزارع کم اسفید و بیدبوک نیزجزء این آبادیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آبی است به یمامه. (منتهی الارب) (آنندراج). آبی است از آبهای بنی اسد که خالد بن ولید در جنگهای رده بدانجا فرودآمد. و این آب در وادیی به همان نام غمر است و میان ثجر و تیماء قرار دارد. مردی از مسلمانان گوید:
جزی اﷲ عنا طیئافی بلادها
و معترک الابطال خیر جزاء
هم اهل رایات السماحهو الندی
اذا ما الصبا الوت بکل خباء
هم ضربوا بعثاً علی الدین بعدما
اجابوامنادی فتنه و عماء
و خال ابونا الغمر لایسلمونه
و ثجت علیهم بالرماح دماء
مراراً فمنها یوم اعلی بزاخه
و منها القصیم ذو زهی و دعاء.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا